مسلماً هدف هر فعالیت آموزشی، تغییر در رفتار عملی فرد است، این تغییر منجر به بهبود مهارت ها میگردد و سطح دانش موجود فرد را افزایش میدهد. بهطوری که کارگر یا کارمند بتواند شغل فعلی خود را بهطور مؤثر و کارآمد انجام دهد و آمادگی لازم برای ارتقاء شغلی همراه با مسئولیت های بیشتر را به دست آورد. در هر حال، اثربخشی کارکرد های هر سازمان در یک سطح رضایت بخش، مستم آموزش ضمن خدمت کارکنان است، لذا سازمان باید فرصت هایی را برای آموزش مستمر کارکنان تدارک بیند. برنامه های آموزشی کارکنان در یک سازمان میتواند نیاز به نیروی انسانی متخصص درآینده رانیزرفع کند وتضمینی برای حل مشکلات کارکنان باشد، برنامه های آموزش و توسعه با توجه به نیاز های سازمان طراحی شده و افرادی را که احتمال دارد در یک یا دو سال آینده متصدی شغل بالاتر گردند، آماده میسازند. طی برنامه های آموزش و توسعه کوشش میشود تا برای شرکتکنندگان آگاهی علمی و تجربۀ عملی در زمینه های مورد نظر ایجاد شود، بینش و طرز فکر آنان نسبت به شغل و سازمان وسعت یابد و اعتماد به نفس و حس مسئولیتپذیری در آنان تقویت گردد تا نهایتاً برای تصدی شغل بالاتر حائز شرایط گردد.
«بی. ام. اس» و «جی اوگان» اشاره میکنند که سه عامل وجود دارد که فعالیت های آموزشی کارکنان را ضروری ساخته است:
پیشرفت تکنولوژی:
اتوماسیون و مکانیزه کردن کارخانه برای بقای سازمان ضروری است. افزودن بر این، آموزش کارکنان برای کسب مهارت نیزاساسی ومهم است. مهارت های جدیدی برای کار کردن با ماشینآلات جدید، فرآنید وتکنیک های جدیدتولید لازمست که این مهم ازطریق آموزش ضمن خدمت حاصل است.
پیچیدگی سازمان:
با افزایش ماشینی شدن، اتوماسیون و توسعۀ تکنولوژی، بسیاری از سازمان ها به صورت یک سازمان پیچیده درآمدهاند. در سازمان هایی که میخواهند تولید انبوه داشته باشند و این امر، منجر به پیچیده شدن مکانیسم های کنترل، سلسله مراتب اداری و ساختار سازمانی شده است، همچنین هماهنگی و انسجام فعالیت های سازمانی را دشوار ساخته است. این پیچیدگی ها، نیاز به آموزش و باز آموزی در تمام سطوح، از مدیران سطح بالا تا کارگران را ضروری ساخته است.
روابط انسانی:
رشد و پیچیدگی سازمانها، منجر به بروز مشکلات انسانی گوناگونی مانند ازخود بیگانگی، مشکلات درون فردی و درون گروهی شده است. به همین دلیل، آموزش در زمینۀ روابط انسانی برای حل مشکلات انسانی ضرورت مییابد.
با توجه به عوامل فوق، در حقیقت به منظور استفادۀ صحیح از تکنولوژی نوین و هماهنگ نمودن کارکنان با پیشرفت های علمی، ضرورت آموزش مداوم آشکار میگردد. آموزش نمیتواند صرفاً به آنچه در ابتدای کار به کارمند یا کارگر آموخته میشود محدود گردد و باید امری مداوم و مستمر باشد.
بنابراین آموزش و بهسازی منابع انسانی باعث بینش و بصیرت عمیقتر، دانش و معرفت بالاتر و مهارت بیشتر انسانهای شاغل در سازمان برای اجرای وظایف محوله میشود و در نتیجه موجب نیل به هدف های سازمانی با کارایی و ثمر بخشی بهتر و بیشتر میگردد. امروزه کمتر سازمانی قادر است بدون آموزش کارکنان خود بهبود و توسعه یابد. بر اثر آموزش، در فرد دگرگونی و تغییرات بنیادی فکری، دانشی، و مهارتی ایجاد میشود و فرد به سوی ارزش های جدید برتری گرایش پیدا میکند، فرد آمادگی مییابد تا متأثر و متحول شود و از قالب فکری قبلی خود خارج و آماده تغییر گردد. درحقیقت شعر حکمتآمیز معروف «توانا بود هر که دانا بود» مصداق واقعی همین مطلب است.
آموزش همواره به عنوان وسیلهای مطمئن در جهت بهبود کیفیت عملکرد و حل مشکلات مدیریت مدنظر قرار دارد و فقدان آن نیز یکی از مسائل اساسی و حاد هر سازمان را تشکیل میدهد. نظام آموزشی سازمان باید طوری باشد که جدید ترین اطلاعات مربوط به دانش فنی کار، مهارت ها و بینش لازم را به کارکنان ارائه دهد تا برای احراز مشاغل مختلف همواره آمادگی کافی را داشته باشد. «آموزش ضمن خدمت تنها برای تقویت تخصص و توانایی های کارمند برای انجام دادن شغلی که در حال حاضر به عهده دارد نیست، بلکه این آموزش برای آماده کردن کارمند و تعلیم او به منظور احراز مشاغل بالاتر ضرورت دارد.»
بنابراین چنان چه کارکنان یک سازمان خوب آموزش ببینند، سرپرستان و مدیران به نظارت زیاد در مورد زیر دستان خود نیاز نخواهند داشت و در عین حال میتوانند آن ها را برای احراز مشاغل بالاتر و پر مسئولیت آماده سازند، زیرا کارکنان در پرتو آموزش صحیح
است که میتوانند وظایف خود را به نحو مطلوب انجام دهند.
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
بررسی رابطه بین مدیریت دانش و جهت گیری استراتژیک: با در نظر گرفتن نقش نوآوری و عملکرد
درباره این سایت